محتویات سبد
(خالی)

پرداخت >>
صفحه اصلی ثبت نام انتقال وجه اینترنتی راهنمای خرید دانلود کسب درآمد توسط تحقیق سرا پروژه های رایگان لیست کامل آرشیو سایت اقلام موجود تماس با ما

iT فـنـاوری اطـلاعـات
فیزیک,ریاضی و آمار
مـهندسی شیـمی,شیمی,پـالایش
مـدیــریـت
مهندسی پزشکی ,پزشـکـی,بـهداشـت
مهندسی آب , توسعه
مهندسی صنایع,صنعت,نساجی
مکانیک,هوافضا,متالوژی,نانو
محیط زیست,نیروگاه,انـرژی
نـفت , گـاز , پتروشیمی
هنـر,گرافیک,بازیگری
کامپیوتر , شبکه
کشاورزی,امور دامی,طیور
پروژه مالی رشته حسابداری
پروژه کارآفرینی ، طرح توجیهی
پروژه آماده برنامه نویسی
بـرق,الکتـرونیک,مخـابرات
تــاریــخ,جــــغرافـیـا
تـربیـت بـدنـی,ورزش
حــقـــوق,فــقـه
حسابـداری,اقتـصـاد
خودرو سازی
دینـی,اخـلاق,فـلسفـه
روانـشناسی,علوم تـربیتی
رشته صنایع غذائی
زمـیـن شنـاسی,مـعـدن
زیست شناسی
زبـان,ادبیــات
علـوم اجتمـاعی,مشـاوره
روش تحقیق و پایان نامه
مقاله فارسی
کارآموزی
مقاله انگلیسی
مقاله انگلیسی با ترجمه
پاورپوینت
مقالات رایگان
علـوم سیـاسی,بیـن الملـل
عمران,معماری,شهرسازی
روابط عمومی ، ارتباطات

پشتیبانی سایت( پورهادی )

09361810592

ساعات پاسخگوئی

8:30 الی 15:00 ، 16:00 الی 22:30

سامانه پیام کوتاه

1293 2040 5000


آخرین به روزرسانی

آخرین به روزرسانی:



صفحه اصلی / علـوم اجتمـاعی,مشـاوره / روش تحقیق و پایان نامه
نسخه قابل چاپ نسخه قابل چاپ

عنوان محصول :

بررسي رابطه بين سن و تحول قضاوت اخلاقي دانشجويان


امتیاز به این محصول
عالی
خوب
متوسط
ضعیف
خیلی بد

(تعداد رای: 7)

نظرات کاربران (0 پست)

در صورتی که مایل به خرید این محصول هستید ابتدا باید آن را به سبد خرید اضافه کنید

# این محصول به صورت فایل می باشد و پس از پرداخت موفق توسط شما لینک دانلود به ایمیل شما ارسال میگردد .
# در صورتی که دارای ایمیل شخصی نمیباشید لینک دانلود در قسمت دانلود فروشگاه قرار میگیرد .
# این محصول پس از پرداخت موفق طی حداقل 30 دقیقه و حداکثر 10 ساعت آینده طبق فهرست ذیل ارسال میگردد .
قیمت: ۱۴,۰۰۰ تومان
موجود در انبار: بله

تعداد صفحات: 113 صفحه
نوع فایل ارسالی:

فهرست مندرجات

 

مقدمه 4
مقدمه: جايگاه اخلاق در جهان معاصر: 4
بيان موضوع: 12
هدف پژوهش: 12
ضرورت و اهميت پژوهش: 14
تاريخچه مختصر در جهان و ايران 18
مفهوم اخلاق با چه مفاهيم ديگري در ارتباط است؟ 20
فصل دوم پيشينه پژوهش 22
مفهوم رشد اخلاقي در نوجواني و جواني 26
زمينه‌هاي اجتماعي و فرهنگي رشد 28
تعريف واژه‌ها: 29
نكاتي دربارة چگونگي تحول اخلاقي 31
ديدگاههاي روان شناختي دربارة اخلاق: 32
رشد اخلاق در كودك: 35
روش آموزش اخلاق: 36
ب- ديدگاه نيك سيرت بودن فطري انسان: 37
تعريف اخلاق: 38
شاخص اخلاق: 38
رشد اخلاق: 38
رشد شناختي: 40
شناخت : 40
تحول شناختي از ديدگاه پياژه: 41
رشد اخلاقي از ديدگاه پياژه 43
2- مرحله استقلال اخلاقي 45
رشد اخلاقي از ديدگاه كهلبرگ 47
الف- سطح اخلاق قبل قراردادي 49
مرحله اول: اخلاق بر پايه تنبيه و اطاعت 49
مرحله دوم: اخلاق ابزار گونة نسبي 49
ب- سطح اخلاق قراردادي 50
مرحلة سوم: اخلاق پسر خوب، دختر خوب 50
مرحلة چهارم: اخلاق بر اساس قانون و نظم 51
ج- سطح اخلاق فرا قراردادي 51
مرحله پنجم: اخلاق بر اساس پيمان اجتماعي 52
مرحلة ششم: اخلاق بر اساس اصول جهاني 52
محدوده سني در رشد قضاوت اخلاقي 53
مفاهيم مهم در نظريه كهلبرگ 54
1-مراحل رشد اخلاقي، ثابت و بدون تغيير است. 54
2-استدلال و داوري‌هاي اخلاقي با جنبه‌هاي شناختي ارتباط دارد. 54
مقايسه نظام‌هاي اخلاقي پياژه و كهلبرگ 57
ج- ديدگاه نه بد و نه خوب بودن ذاتي انسان: 59
تعريف اخلاق: 60
رشد اخلاق: 61
روش تحقيق در اخلاق: 62
آموزش اخلاق: 62
پيشينة مطالعاتي در جهان و ايران: 63
فصل سوم روش شناسي 72
موضوع پژوهش: 73
سؤال‌هاي پژوهش: 73
فرضيه‌هاي پژوهش: 74
تعريف عملياتي متغيرهاي پژوهش: 74
روش پژوهش: 75
نوع پژوهش: 76
ابزار پژوهش 77
سطح اخلاق قبل قراردادي 78
مرحلة اول: سوگيري اطاعت و تنبيه 78
مرحلة دوم: نفع پرستي و لذت طلبي وسيله‌اي 78
سطح قراردادي 79
مرحله سوم: گرايش به پسر خوب،‌ دختر خوب بودن 79
مرحلة چهارم: گرايش به قانون، نظم و وظيفه شناسي. 79
سطح فرا قراردادي 79
مرحلة پنجم: اخلاق بر اساس پيمان اجتماعي 79
مرحلة ششم: گرايش به اصول اخلاقي جهاني. 80
جمعيت پژوهش 80
نمونة پژوهش: 80
روش انتخاب آزمودني: 80
تجزيه و تحليل آماري: 81
تجزيه و تحليل كيفي: 81
روش‌هاي جديد در سنجش قضاوتهاي اخلاقي 82
فصل چهارمتجزيه و تحليل نتايج 84
توصيف اطلاعات: 85
فصل پنجم 92
تجزيه و تحليل نتايج پژوهش 93
محدوديت‌ها: 97
پيشنهادها: 99
فهرست منابع 100

 

بخش هایی از بررسي رابطه بين سن و تحول قضاوت اخلاقي دانشجويان

فصل اول
مقدمه: جايگاه اخلاق در جهان معاصر:
در عصري زندگي مي‌كنيم كه تنظيم روابط اجتماعي بر اساس اصول اخلاقي اهميتي فوق‌العاده پيدا كرده است. زندگي، آسايش و حرمت شخصي هر يك از ما، بيش از پيش، در گرو آن قرار دارد كه اصول اخلاقي تا چه حد به طور عمومي مورد رعايت قرار مي‌گيرند. در بسياري از عرصه‌هاي نوين كار و زندگي اگر انسان‌ها نخواهند به احكام اخلاقي وفادار بمانند هيچ نيرويي براي بازداري آنها از تجاوز به حقوق يكديگر وجود ندارد. همبستگي جماعتي و قومي و قوام زندگي اجتماعي نيز ضعيف‌تر از آن است كه افراد را به يكديگر مرتبط سازد و انسان‌ها بيش از پيش به صورت افراد مجزا، مستقل و بي اعتنا نسبت به يكديگر درآمده‌اند.
دولتهاي ملي، به دنبال جهاني شدن اقتصاد و عروج نهادهاي سياسي بين المللي، قدرت و اعتبار خود را تا حد زيادي از دست داده اند؛ بحرانهاي اقتصادي و سياسي و انقراض باورهاي سخت گيرانه سنتي تضعيف دستگاههاي امنيتي را به همراه آورده است؛ و نهادهاي گوناگون جامعه، محكوم به انشقاق و از هم پاشيدگي، توان نظارت بر اعمال اعضاي خود را از دست داده‌اند. در نتيجه، حوزه‌هايي از زندگي اجتماعي كه بر آنها هرج و مرج و اغتشاش حاكم است به طور مداوم در حال تكثير و گسترش هستند. در اين شرايط تنها اخلاق است كه به علت موقعيت استعلايي خود مي‌تواند، انسان‌ها را به جدي گرفتن مسئوليت خود در قبال يكديگر فرا خواند.
اما امروزه آموزه‌هاي اخلاقي نيز در وضعيتي بحراني قرار دارند. بنيادها، مراجع و تكيه گاههاي سنتي احكام اخلاقي، تا حد معيني مشروعيت خود را از دست داده‌اند و هيچ گونه الگوي رفتاري معيني – حداقل براي نسل جوان – وجود ندارد.
هنجارهاي اجتماعي، باورهاي مذهبي و آموزشهاي فلسفي، سه بنياد اصلي ترويج آموزه‌هاي اخلاقي، هر يك به نوعي، ديگر از اعتبار و نفوذ ديرينه خود برخوردار نيستند.
هنجارهاي اجتماعي، از يك سو، حالتي آن چنان مجرد و عام پيدا كرده‌اند كه هيچ تكليف مشخصي را براي كسي تعيين نمي‌كنند و از سوي ديگر، دليل انشقاق جامعه و تضعيف نهادهاي اجتماعي اقتدار و نفوذ خود را بر اذهان مردم از دست داده‌اند. در سطح كلي زندگي اجتماعي، مشروعيت هنجارهاي اجتماعي چندان ضربه نخورده است، اما اين هنجارها آن قدر از اقتدار برخوردار نيستند كه فرد را از تك‌روي و بي‌توجهي به منافع جمع باز دارند.
به علاوه فرد نيز ديگر از آن توان، شهامت و امكانات برخوردار نيست كه بتواند به صورت خودانگيخته و خودجوش از سر اقتدار و بزرگواري، اخلاقي عمل كند.
قدرت عظيم نهادهاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي و حاكميت شرايط بغرنج و پيچيده جهاني بر فراز و نشيب زندگي اجتماعي انسان‌ها را به موجوداتي خرد و حقير تبديل نموده است. فرد در چنبرة زنجير منطق سرمايه، عقلانيت نظم اداري و پيامدهاي تصميم‌هاي خيل كنشگران قدرتمند گرفتار آمده است. در چنين شرايطي انسان ديگر سرنوشت را به مبارزه نمي‌طلبد، خود را وارد ماجراهاي پيچيده براي تغيير شرايط كلي جهان نمي‌سازد و نگران از عواقب اعمال خود، خويش را چندان درگير مشكلات ديگران نمي‌كند. او بيشتر سعي مي‌كند تا از فرصتهاي ممكن بهره جسته و امكانات لازم براي بهره مندي از يك زندگي بي دردسر را براي خود فراهم آورد. فداكاري و احساس مسئوليت نسبت به وجود و موقعيت ديگران براي او اهميت چنداني ندارد. بيهوده نيست كه ما امروزه با خيل افرادي روبرو هستيم كه درصدد بازگردانيدن مشروعيت و اقتدار سابق به بنيادها و مراجع احكام اخلاقي هستند. در زمينة درك مذهبي، اجتماعي و فلسفي از امور رد پاي اين تلاش را مي‌توان مشاهده كرد. اين گونه تلاشها در برخي از مناطق جهان و حوزه‌هاي زندگي اجتماعي با موفقيت روبرو شده‌اند. اينجا و آنجا، مذهب، نهادهاي سنتي جامعه و تعقل و استدلال وجهه‌اي نو پيدا كرده‌اند و افراد و گروههاي بسياري راغب شده‌اند كه ادعاي از نو طرح شدة اين نهادها و مراجع را مورد ملاحظة جدي قرار دهند.
معهذا فريب ظاهر قضيه را نبايد خورد. بنيادها و مراجع سنتي هر قدر كه نوسازي شده باشند باز توان اراية چنان احكام جهان‌شمولي را ندارند كه انسان، جدا از موقعيت اجتماعي و انديشه و طرز نگرشش به جهان، آنها را معتبر بشمارد. موقعيت قدرتمند اين بنيادها و مراجع بيشتر اوقات محدود به يك زمان معين و وضعيت خاص است. مذهب به طور عمده مؤمنين، هنجارهاي اجتماعي افراد ميان‌سال و كمابيش موفق و استدلال و تعقل روشنفكران را مخاطب قرار مي‌دهد.
به علاوه، آنها نمي‌توانند همان گروه مخاطب خود را به صورت جمع و كليتي واحد تثبيت نمايند. مذهب خود متشكل از مذاهب مختلف است و هر مذهب احكام اخلاقي خاص خود را دارد. اعتقاد و ايمان به يك مذهب به طور معمول انسان را از مؤمنين به مذاهب ديگر دور و حتي گاه منزجر مي‌سازد. از اين لحاظ، حس عطوفت و اخوت نشأت گرفته از درك مذهب به طور معمول محدود به انسانهاي خاص است. هنجارهاي اجتماعي نيز به طور مداوم در حال تغيير هستند. هنجارهاي حاكم بر نهادهاي سنتي اجتماعي نيز هر چند در عرصه‌هاي خرد زندگي اجتماعي به كار مي‌آيند، در عرصه‌هاي كلان و وسيع زندگي اجتماعي نقشي سركوبگرايانه پيدا مي‌كنند. هر چند صلابت و اقتدار اين هنجارها ممكن است زمينة امن كار و كوشش را براي برخي فراهم آورد ولي اين امنيت به بهاي نقض آزادي عمل برخي ديگر از افراد به دست مي‌آيد. شكست اين پروژه‌ها در عين حال شكست تلاش براي بنيان گذاري و فراافكندن هر نوع مرجع فرا-فردي براي اصول اخلاقي است.
در عصري كه انسان تنها و تنها خويشتن را به عنوان جولانگاه انديشه و تأملات خود در اختيار دارد، در عصري كه همبستگي‌هاي اجتماعي ضعيف و شكننده هستند، در عصري كه روابط اجتماعي هر چه بيشتر بر پاية ضابطه‌هاي حقوقي تعريف مي‌شوند و بالاخره در عصري كه زندگي به تجريبات شخصي و درد محدود شده است. براستي، چگونه مي‌توان براي انسانها مرجعي در وراي فرديت آنها، براي تنظيم روابط اجتماعيشان، فرا افكند. براي چنين انساني تنها آنچه از درون او مي‌جوشد و مي‌شكوفد مشروعيت دارد. معيار اصلي تميز امور براي او ارزشهاي فردي و شيوة داوري شخصي خود او هستند، نه احكامي كه از پيش بر حق و درست فرض شده‌اند.
در اين وضعيت جديد ديگر از خودگذشتگي، توجه به منافع و حقوق ديگري و كنش اخلاقي اموري نيستند كه به خودي خود به ذهن فرد خطور كنند و يا اگر خطور كنند در اعمال و رفتار او انعكاس يابند. گرفتار در وجود شخصي خويش، او انگيزه و شور دست زدن به كنشي را ندارد كه هدف آن تضمين منافع ديگري باشد.
در اين ميان، يك عامل و تنها يك عامل مي‌تواند موقعيت فرد را تا حدي ثبات بخشد و او را به سمت اتخاذ موضعي اخلاقي نسبت به امور سوق دهد. اين عامل همانا وجود ديگري به صورت يك شخص معين با احساسات و تمايلات مختص به خود است. وجود ديگري هميشه به صورت حضور زنده و فعال ديگري در عرصه‌هاي مختلف زندگي براي فرد مطرح است. او مجبور است در مقابل برخوردهاي دم به دم متفاوت ديگران عكس العمل نشان دهد. اگر به برخورد‌هاي مستقل و پويا با حس مسئوليت فردي نسبت به استقلال ديگري ، تركيب شود، فرد از حد معيني از استقلال و اقتدار برخوردار خواهد شد. در متن احساس مسئوليت نسبت به وجود و تضمين استقلال و پويايي ديگري، در متن معمولي نسبت به استقلال او، فرد مي‌تواند احساس كند كه هستي و حضور خاصي در جهان دارد. بدين شكل ديگري ميداني مي‌شود كه فرد در آن وسعت حضور و اقتدار خود را باز مي‌يابد. در اين روند او بر ضعفها و سرگشتگيهاي خويش فايق مي‌شود. از اين رو مي‌توان گفت نه خودمحوري و احساس توانمندي بلكه ضعف و فقر وجودي، فرد را بر مي‌انگيزد تا با رويكردي اخلاقي تأمين آزادي و بهروزي ديگري را غايت اعمال خود گرداند (محموديان، 1380).

 
رشد ملاك‌هاي اخلاقي:
تاريخ اخلاقيات حركتي است از يك وحدت شكل تقريباً بي چون و چرا در سلوك و رفتار به يك مسئوليت دايم التزايد شخصي. آن روزها دير زماني است سپري شده‌اند كه نويسندة اخلاقيات مي‌توانست زندگي اقوام ابتدايي، يا حالت به اصطلاح فطرت را هر طور كه دلش مي‌خواست تفسير كند و نظر ساده لوحانه‌اي كه مي‌گفت انسان وحشي بر خلاف انسان متمدن زندگي بهتر يا بدتري در يك حالت آزادي نسبي داشته، به كلي متلاشي شده است.
انسان وحشي در چارچوب محدوديتهاي نظام اخلاقي اش كه به طرز غرابت آميزي نامطمئن و به طور باور نكردي پيچيده است، موجود دست و پا بسته‌اي است. ولي تمكيني كه مي‌كند از هر 
نظر داوطلبانه و تا جايي كه تماسي با تأثيرات خارجي نيافته، عاري از سؤال است.
نظام او ضابطه به غايت خاصي است از رعايت‌ها و وظايفي كه از اصولي كلي سرچشمه نگرفته‌اند و البته به هيچ وجه ملاحظات انسجام و تجانس را هم بر نمي‌تابند. واضح است كه در اين جا محلي هم براي تفكر و نظرورزي آزادانه نمي‌تواند وجود داشته باشد چون با اولين اشاره‌اي كه از چون و چرا حكايت كند كل بنا فرو مي‌ريزد و همه چيز متلاشي مي‌شود.
انسان متمدن مورد متفاوتي را ارايه مي‌دهد. ضابطة او در برابر انتقاد پابرجا مي‌ماند و او انتظار دارد كه توانايي دفاع از آن را داشته باشد. درست است كه رسوم گرايش بدان دارند تا اين ضابطه را يا بخشي از آن را با مقداري قداست در هم آميزند. نيز درست است كه نادرند مراحلي از تاريخ كه در آنها انتقاد آزادانه به طور بي كم و كاست مجاز بوده باشد. با همة اينها، ضابطه‌اي كه نام برديم باز هم علي‌الاصول رابطه‌اي منطقي را بين اصول كلي از قبيل عدالت، حقيقت، شرافت و امثال ذالك از سويي و سخنهاي اعمال ناشي از اينها را از سوي ديگر به بيان در مي‌آورد. در اينجا همواره پاي رجوع و توسل واضحي به ذهن و به عواطف در ميان است و بيان هنري آرمان‌هاي اخلاقي مسلماً اثرگذارترين بناي يادبودي است كه يك تمدن مي‌تواند برجا بگذارد.
آثاري نظير ايلياد و اديسه يا قصص قهرماني، به هر تقدير تكان دهنده‌اند و اين تكان دهنده بودن را خصوصاً بدان سبب واجدند كه آفرينندگان خود را نه چنان‌كه بوده‌اند بلكه چنان‌كه مي‌خواستند باشند معرفي مي‌كنند. چنين آفرينشهايي ضمناً در گذشته و چه در زمان ما عواملي به مراتب اثرگذارتر از فكر مجرد بوده‌اند و هستند و هنر بيشتر از فلسفه در شكل دادن به رفتار نقش دارد. رشد اخلاقي به اين ترتيب فاصلة بسيار بعيدي پيدا مي‌كند از اين‌كه بر اصول مجرد مبتني باشد، بلكه رشدي است محسوس و انضمامي مثل خود تمدن. تمدن را مي‌توانيم به عنوان صنعتي كه با بصيرت به كار گرفته شده تعريف كنيم. اختراع مهارت را مي‌زايد، مهارت قدرت را و قدرت به نوبة خود مهارت بيشتر و اختراع وافرتري را به عرصه مي‌آورد. اما فرق مي‌كند كه تكامل مورد اشارة ما دقيقاً از چه نقطه‌اي مجال شروع پيدا كرده باشد، چه آنچه كه يك‌بار با نظامي عجين شد بر تمام رشد بعدي اش اثر مي‌گذارد. اين به خصوص در مورد ابداعاتي كه در عرصة اخلاق پديد مي‌آيند صدق مي‌كند.
با اين حال رشد اخلاقي اگرچه الزاماً به وسيلة گذشته محدود مي‌شود، ولي وجود دارد. تمدن نمي‌تواند از حركت باز بماند زيرا قوايي كه قادرند به آن ثبات ببخشند درست همان‌هايي هستند كه توانايي باليدن به آن مي‌دهند. اگر از حركت باز بماند، مي‌ميرد. اجتناب ناپذيري اين امر غالباً توسط دولت سازان سنخ افلاطوني به فراموشي سپرده مي‌شود. انسان نمي‌تواند به چيزي كه دارد راضي بماند، و سهل گرفتن احتياجات و جامعه‌اي كه صفات برجسته اش را ساده زيستن و علو انديشه تشكيل دهد با همة‌ جذابيتي كه دارد از محالات است.
نيازهاي ساده، خام و ابتدايي اند، همانطور كه ابزارهاي ساده آنهايي هستند كه به درد نمي‌خورند. عقل و درايت عالي بهترين اثرش را تنها در يك سازمان عالي مي‌تواند به ظهور برساند. پيشداوري محض است كه چيز بسط يافته را به صرف اين‌كه بسط يافته است با سوءظن نگاه كنيم يا قايل باشيم كه تمدني كه غايت پيچيدگي را پيدا كرده بايد به يك معني محل انحطاط باشد يا معتقد باشيم كه اقوام ساده‌تر، جنس بادوام تري دارند. بر عكس خيلي آسان‌تر است فردي از باشندگان جزاير درياي جنوب (بوميان جزاير ملانزي) بودن تا يك اروپايي بودن.
جامعه نمي‌تواند بدون پيچيده شدن رشد كند.
اما كار تفكر در زمينه اخلاقي اين نيست كه مستقيماً به اين رشد استعانت كند. تفكر در زمينة اخلاق بايد مسايلي را مطرح كند كه تا هنگامي كه او مطرحشان نكرده وجود ندارد و او هم صرفاً به دليل وضوح فهم و تصور است كه مطرحشان مي‌كند. و وقتي اين كار انجام گرفت تفكر اخلاقي بايد انتظاري بيش از آن نداشته باشد كه فقط تأثيري غير مستقيم باقي بگذارد. راز تغيير اخلاقي در اين است كه قبل از آني كه خبردار شويم، به سراغمان آمده است (استفن وارد، 1374).

 
بيان موضوع:
موضوع اين پژوهش بررسي رشد قضاوت اخلاقي در دانشجويان دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) و همچنين مقايسه‌اي بين متولدين سالهاي 63، 61، 60 و 59 است.
گروه نمونه از دانشكده علوم انساني، دانشگاه بين المللي امام خميني قزوين انتخاب شده است. تعداد افرادي كه در اين پژوهش شركت داشتند 96 نفر بود كه به چهار گروه 24 نفري تقسيم شدند.
تلاش اين بررسي، تحقيق دربارة نظريه روان شناسان شناختي به خصوص پياژه و كهلبرگ است و در پي پاسخ به اين سؤال است كه آيا اخلاق تابع مراحل رشد عقلي است، به عبارتي دقيق‌تر آيا قضاوتهاي اخلاقي همراه با افزايش توانش‌هاي شناختي و سن، رشد مي‌يابد؟

 
هدف پژوهش:
مسأله تحول اخلاقي – اجتماعي با فرايند اجتماعي شدن يا جامعه‌پذيري و همنوايي همبستگي زيادي دارد. جامعه‌پذيري و همنوايي دو زاويه دارد؛ يكي شيوه‌ها و الگوهايي است كه متوليان جامعه براي دروني كردن يا آموزش دادن هنجارهاي اقتصادي، عرفي، حقوقي، اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي به كار مي‌گيرند.
ديگر اين‌كه اين الگوها بايد از سوي كسي آموخته شود و فرد بخصوصي بايد با اين الگوها خود را انطباق دهد و سازگار كند. در جامعة ما در آموزش عمومي و اختصاصي مقولة اجتماعي شدن، از هر دو زاويه نقص آشكاري وجود دارد. چنين آموزشي نياز فردي جامعه است و براي فرهنگ‌پذيري لازم است.
اگر آموزش فرهنگ‌پذيري وارد يك فراسة عملي آموزشي شود، در حد بسيار وسيعي از تعارض‌ها كاسته شده و يك وفاق فرهنگي – اجتماعي بر مبناي معيارهاي عام و پذيرفته شده، به وجود مي‌آيد....

 

آیا در رابطه با بررسي رابطه بين سن و تحول قضاوت اخلاقي دانشجويان سوالی دارید؟

برای کسب اطلاعات بیشتر از فرم زیر استفاده نمایید.

نام شما:

پست الکترونیک:

لطفا دقیقا مشخص نمایید در مورد محصول چه اطلاعاتی می خواهید بررسي رابطه بين سن و تحول قضاوت اخلاقي دانشجويان:

 
شناسه
رمز عبور
فراموشی رمز

 برای دریافت محصول ابتدا در سایت ثبت نام کنید


پرداخت آنلاین سايت تحقيق سرا توسط

انجام میشود .

 پذیرنده کلیه عابربانکهای بانکی کشور







 



تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به فروشگاه تحقیق سرا میباشد 

Designed by "Peyman Pourhadi"